شروعی با عطر و بوی عشق

تجربه هایی از جنس دغدغه ازدواج و رسیدن به آن

شروعی با عطر و بوی عشق

تجربه هایی از جنس دغدغه ازدواج و رسیدن به آن

شروعی با عطر و بوی عشق

از در که وارد شد
چشمانم را
لحظه ای
بالا آوردم
دیدم...
او را...
و دیگر هیچگاه نتوانستم در دلم
مهری را که بر آن نشسته بود
از یاد ببرم...
آری ...
سه هفته بعد ...
با مهریه ی
۱۴ سکه
و
یک سفر کربلا و حج عمره...
عید غدیر....
زیر پرچم با محبت آقا امام رضا جانم(علیه السلام)....
در حرم امن او...
عقدمان را خواندند..
گفتم:...
بَله
ساعت هفت و سی دقیقه صبح...
ما با هم همسفری شدیم...
تا اهدافمان را ان شاءالله
در راه
بندگی او قرار دهیم....
تا .......

راهی دراز
در پیش داریم
برای ساخته شدن
صیقل خوردن
و
عبد شدن
در راه او...
ان شاءالله تعالی

آخرین نظرات

زندگی جدید در خانه جدید (مقدمه)

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۴۱ ب.ظ

بسم الله النور

این سلاممم از جنس خوشحالی خبری است که به تازگی شنیدم و آن خبر داشتن فرزند از رفیقی که خیلی فرزند دوست دارد

که من را هم بینهایت خوشحال کرد

خب باید بگویم از این دو ماه و دوازده روزی که گذشت از خانه جدید و شهر جدید و زندگی جدید...

در پست های بعد از اول خدمتتان میگویم

نظرات  (۲)

۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۶ دخترک مژده دهنده
بنویسد از این روزای شیرین و تلخ که منتظریم!
۱۴ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۳ عارفه زهرا
سلام خواهرگلم....
بح بح چه پستی گذاشتیاااااا .غافلگیر شدم ممنون خاله ی نی نی....
پاسخ:
سلام خواهر گلم
وظیفه است
خیلی خوشحال شدم
سلامت باشی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی